قهرمانان داستانهای محمدیوسف دوران نوجوانی را سپری میکنند. یکی اسب سرکشی است که دوران کودکی را پشت سر گذاشته و دیگری پسرک نوجوانی است که عالم پس از مرگ را بدون پدرومادرش تجربه میکند. هرچند به گفته خودش از هفتسالگی که دست به قلم برده درباره جنگها و پادشاهان مینوشته اما رد پای یک قهرمان نوجوان در تمام آنها دیده میشود.
محمدیوسف فدایی شانزدهساله که به همراه خانوادهاش در محله کوثر سکونت دارد، سال98 مقام نخست مسابقات داستاننویسی را در ناحیه6 آموزش و پرورش کسب کرده است، برای داستان پسری به نام «پارسا» که یک شب به خواب میرود و در خواب با قهرمانهای شاهنامه سفر میکند.
محمدیوسف فدایی نوجوان کتابخوان و دست به قلم ساکن محله کوثر، عضو کتابخانه مسجد ثارا... است و میگوید هر کتابی که نیاز دارد در این کتابخانه پیدا میشود. سال دهم رشته ادبیات و علوم انسانی است و بیشتر به کتابهای تاریخی و سیاسی علاقهمند است . مانند خیلی از نوجوانها مسائل اجتماعی را هم دنبال میکند.
دبستان که بوده نوشتن داستان را از یکی دو صفحه شروع کرده و حالا پنجداستان دارد که تعداد صفحات بعضی از آنها از 50صفحه هم فراتر میرود. دلش میخواهد داستانها را سلسلهوار تعریف کند و آنها را سریالی ادامه دهد. قهرمانان داستانها ذهنش را رها نمیکنند و اتفاقات داستان برای او ادامه پیدا میکند.
سال نهم هم با داستان «سرگذشت پرشیا» که زندگی دو اسب افسانهای را توصیف میکند در مسابقات شرکت کردم و رتبه دوم رقابتهای داستاننویسی ناحیه6 را به دست آوردم
او که سال98 توانسته رتبه اول داستاننویسی ناحیه6 را به خود اختصاص دهد میگوید: در تمام دوران دبستان داستان و شعر مینوشتم و معلمهایم تشویقم میکردند اما هیچوقت به فکر شرکت در مسابقات نبودم. سال هفتم که بودم با تشویق خانواده و معلم ادبیاتم در مسابقات داستاننویسی آموزش و پرورش شرکت کردم و توانستم رتبه اول ناحیه را به دست بیاورم.
اسم داستانم «دوران دوران» بود. سرگذشت پسر نوجوانی بهنام پارسا که یک شب به خواب رفته و در عالم خواب با قهرمانان داستانهای شاهنامه همچون رستم، زال، اسفندیار و کیخسرو سفر میکند. سال نهم هم با داستان «سرگذشت پرشیا» که زندگی دو اسب افسانهای را توصیف میکند در مسابقات شرکت کردم و رتبه دوم رقابتهای داستاننویسی ناحیه6 را به دست آوردم.
این نوجوان خوشذوق بیشتر از اینکه دنبال کسب رتبه و مقام باشد، میخواهد دلنوشتههایش را روی کاغذ بیاورد. دفتر شعرش را باز میکند و میگوید: با اینکه در جمع خانواده و دوستان از داستانهایم استقبال میشود اما خودم به شعر بیشتر از نثر علاقه دارم و وقتهای خالیام را بیشتر شعر میگویم.
برای نوشتن داستان باید انگیزه داشته باشم یا کسی تشویقم کند اما برای شعر ذوق دارم و ابیات خودشان در ذهنم جاری میشوند. راهنمایی دبیر ادبیات تأثیر زیادی در نوع نوشتههایم دارد. اشعارم حدود 20بیت دارد و بیشتر اشعار را در قالب مثنوی میسرایم.